وبلاگ هنرهای دستی

آموزش و اجرای نقاشی با کاشی ، آموزش و اجرا نقاشی به روی سفال

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 72
بازدید هفته : 75
بازدید ماه : 74
بازدید کل : 9489
تعداد مطالب : 112
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


جاوا اسكریپت

تعبیر خواب آنلاین


گفت و گو با جواد عزتی، پدر اتابک اعظم

 

او کار جدی خود در تئاتر را از سال 75 در سریال «قصه‌های شبانه» سعید آقاخانی شروع كرد كه مقدمه‌ای برای حضور بیشترش در تلویزیون شد. سال 89 تا همين الان سال پررنگی برای عزتی بوده و تابستان فیلم سینمایی «طلا و مس» از او را دیدیم. عزتی پیش از این در مجموعه‌هایی چون «كمربندها را ببندیم»، «مرد هزار چهره»، «بی‌مقدمه»، «مثل هیچ کس»، «چاردیواری» بازي كرد و این روزها نیز در کنار بازی در تئاتر «قاتل بی‌رحم» به کارگردانی مسعود رایگان، شاهد سریال «قهوه تلخ» هستیم. لحن و تکیه کلام‌های معروف و گریم پیرمردگونه و خاص او در قهوه تلخ طرفداران زیادی پیدا کرده است. همین‌ها بهانه‌ای بود برای انجام یک گفت‌وگوی خواندنی با «جواد عزتی» بازیگر نقش پدراتابک اعظم در قهوه تلخ.
همکاری شما با مهران مدیری چگونه شکل گرفت و چطور در قهوه تلخ بازي كرديد؟
آقای مهران مدیری هنگامی که سریال «بی‌مقدمه» از من پخش می‌شد، آن را دیده بود و از کارم خوشش آمده بود. همین باعث دعوت من برای بازی در سریال باغ مظفر شد. در سريال "بي‌مقدمه" من به همراه آقای کاویانی نقش دو ساندویچ فروش را بازی می‌کردیم. من در چندین کار مختلف با ايشان همکاری داشتم و در تمامی آن کارها نقش پیرمرد را بازی کرده بودم. همین کارها باعث شد تا دوباره بتوانم با ایشان کار کنم و در قهوه تلخ حضور یابم.

تفاوت کارهای کمدی مهران مدیری با سایر کارگردانان کمدی چیست؟
فکر نمی‌کنم مقایسه صحیح باشد، زیرا جنس کار مدیری با بقیه متفاوت است. طنز مدیری فانتزی و کاریکاتوری است و کمتر کسی جرات می‌کند این چنین طنزی را در تلویزیون بیاورد. بهتر بگویم شاید اگر شخص دیگری جز مدیری وارد این سبک کمدی شود مردم سخت‌تر می‌توانند کمدی او را بپذیرند. کارهای طنز دیگر رئال‌تر و مردمی‌تر هستند اما کار مدیری فانتزی و درشت‌تر است و در عین حالی که از جامعه نشات گرفته است به خوبی با زبان طنز با مردم ارتباط برقرار می‌کند.

تصورتان قبل از شروع کار نسبت به استقبال از نقش‌تان در قهوه تلخ چه بود؟
تصور نمی‌کردم نقشم تا این حد دیده شود. وقتی عکس‌العمل و واکنش‌های مردم را در خصوص نقشم دیدم متجب شدم و برایم جالب بود که همه این نقش را دیده‌اند و نوع گویش را آن پذیرفته‌اند و همانند او صحبت می‌کنند و درباره او بحث می‌کنند. خوشحال و غافلگیر شدم.

نوع گویش این پیرمرد در سریال بر اساس متن بود یا بداهه خودتان؟
آقای مدیری جلوتر از نویسنده‌ها از ما خواست که نقش پیرمرد را بازی کنیم و برای همین من و آقای هادی کاظمی تیپ‌ها، تکیه کلام‌ها و نوع رفتارها را ساختیم و ایشان ضمن تائید با نویسنده‌ها در میان گذاشت و نویسنده‌ها هم لطف کردند در راستای این تیپ‌ها و شخصیت‌های ابداعی، نقش ما را نوشتند.

هر دو پیرمرد شبیه یکدیگرند، اما نقش شما بهتر دیده شده. آیا از اینکه با این گریم شناخته نشوید؛ ناراحت نشدید؟
اینکه هر دو پیرمردها شبیه به هم باشند فقط و فقط خواست آقای مدیری بود و ایشان اصرار داشتند که گریم و لباس‌هایمان شبیه به هم باشد ولی تیپ‌هایمان با یکدیگر تفاوت داشت. من به این چیزها فکر نمی‌کردم و اصلاً برایم شناخته نشدنم مهم نبود.

نقش این پیرمرد در سریال به همین اندازه است یا بیشتر هم خواهد شد؟
فعلاً که تصمیمی گرفته نشده و چون هنوز کار تمام نشده نقش من به نظر نویسندگان بستگی دارد. اما تا اطلاع ثانوی نقش من در همین حد باقی می‌ماند.

بهتر نبود این پیرمردها در روند سریال بیشتر موثر باشند؟
به این موضوع زیاد فکر کردم و حتی چندجایی هم با نویسندگان صحبت کردم که بد هم نیست ما در روند قصه دخیل شویم ولی چیزی که بیشتر برای نویسندگان اهمیت داشت این بود که به بهانه یک ساخته شدن این بستر، قصه شکل بگیرد. از نظر آن‌ها وجود و حضور این دو کاراکتر بیشتر مهم بود تا اینکه آن‌ها در روند قصه دخالت داشته باشند و تاثیرگذار باشند.

آیا از قبل در خصوص نقش‌ها با آقای کاظمی صحبت کردید؟
من و آقای کاظمی از قدیم و شروع تئاتر همدیگر را می‌شناختیم و از کار یکدیگر شناخت داریم. در قهوه تلخ خیلی جاها با یکدیگر در خصوص نقش‌ها صحبت می‌کردیم. خوشبختانه چیزی که من در مورد ایفای نقش فکر می‌کردم با چیزی که هادی کاظمی فکر می‌کرد خیلی فرق می‌کرد و خیالمان راحت شد. هر دو می‌خواستيم شبیه به هم بازی نکنیم و به تکرار نیافتیم که خوشبختانه هم این اتفاق نیفتاد.

تفاوت این که سریال در تلویزیون پخش شود و یا در شبکه نمایش خانگی عرضه شود، در چیست؟
استقبال مردم از شبکه خانگی بهتر از تلویزیون بود. چیزی که ما اصلا روی آن حساب باز نکرده بودیم این بود که مردم یک هفته این سریال را می‌بینند. مردم حتی می‌توانند سریال را به عقب بزنند و دوباره ببینند. عرضه در ویدئو خانگی باعث شده، حتی اگر یک بازی کوچک هم کرده باشیم مردم آن را ذخیره کنند و دوباره ببینند. کنترل سریال با خودشان است و می‌توانند هر سکانس را چند بار و حتی ده بار ببینند، اما در تلویزیون فقط دوبار این اتفاق می‌افتد. عرضه این سریال در شبکه خانگی باعث شده که واکنش و عکس‌العمل مردم به سکانس‌ها بیشتر از تلویزیون باشد و بهتر با آن‌ها ارتباط برقرار کنند.

قهوه تلخ موجی را ایجاد کرده که مردم کپی سریال را نخرند! به نظر شما این روند ادامه خواهد داشت و برای بقیه کارها نیز این اتفاق می‌افتد؟
نمی‌دانم، قبول داریم که این عادت کپی خریدن فراموش شد و یا حداقل در حال کمتر شدن است. دو هفته پیش در اخبار سراسری شنیدم که به واسطه عرضه یک سریال که نامش هم نبرد، در تهران فروش فیلم کپی کم شده است. ببینید چون قانون کپی رایت در کشور ما وجود نداشته و فیلم‌های سینمایی هم اکران نمی‌شده ما مجبور بودیم محصولات فرهنگی خارجي را بصورت کپی بخریم و همین نیز باعث شده که این عادت خرید کپی به خانه‌های ما بیاید وگرنه مردم ما مردمی نیستند که رعایت نکنند. این عادت باید یکجوری در اثر گذر زمان فراموش می‌شد که فکر می‌کنم قهوه تلخ تا حدودی به این قضیه کمک کرد و شروع خوبی برای ترک این عادت است و باعث می‌شود که ما به کارهای اورجینال و اصلی روی بیاوریم.

چقدر از برگزاری جشنواره کمدی فیلم گل‌آقا مطلع هستید و آن را دنبال می‌کنید؟
کم و بیش در جریان این جشنواره هستم. شک نکنید در کارهای نمایشی، سینما و تلویزیون ما این جشنواره تاثیر به سزایی دارد و باعث می شود به خیلی‌ها ثابت کند که چه کسی درست کار می‌کند و چه کسی غلط. حس رقابت هم ایجاد می‌شود. از طرفی هم باعث دلگرمی هنرمندان می‌شود و اینکه می‌بینند از طرف یک ذره بین دیده می‌شوند خیلی اتفاق خوبی است و اگر ادامه پیدا کند، خیلی عالی است.

رفت و آمدهای زیادی در تئاتر، تلویزیون و سینما دارید، این روزها هم که مشغول تئاتر هستید، قصد ندارید کمی این رفت و آمدها را منسجم‌تر کنید؟
تصورم این است که من همچنان این رفت و آمد‌ها را دارم و ادامه می‌دهم.

به نظر می‌رسد، بیشتر به ایفای نقش کمدی علاقه‌مند هستید و کارهای جدی را کمتر می‌پذیرید؟
من کار جدی بیشتر از طنز کار کرده‌ام. در فیلم طلاومس کمدی بازی نکردم و هرچه از من دیدید بر اساس متن بود. آن طلبه‌ای که من نقشش را بازی می‌کردم آدمی بود که نگاه شادتری به زندگی داشت و آدم دل گنده‌ای بود و این نگاه شاد هم کاملاً بر‌اساس متن بود وگرنه من اصلاً به آن کمدی نگاه نکردم و حتی سعی هم نکردم لحظات کمدی بوجود بیاورم و اتفاقاً این قضیه در سریال کمکم کن هم افتاد و شخصیتی که در این سریال بود کمی شادتر بود. من باید سعی کنم در تلویزیون بیشتر کار جدی انجام دهم تا توازن بین نقش‌های جدی و کمدی‌ام ایجاد شود و حتماً هم این کار را در آینده خواهم کرد.
در تائتر نیز، این روزها هم مشغول بازی در نمایش «قاتل بی رحم» به کارگردانی آقای رایگان در سالن نمایش ایرانشهر هستم. من خیلی دیر به گروه پیوستم و به جای یک بازیگر دیگر به کار اضافه شدم. کار طنز نیست اما بصورت فانتزی، نگاهی به یک تراژدی دارد که من نقش یک پسر چهارده ساله را بازی می کنم و نقش هم جدی است.

و حرف آخر برای خوانندگان سایت گل‌آقا؟
سوالتان خیلی سخت است، چون من گل‌آقا را خیلی دوست دارم و من از بچگی از خوانندگان مجله بودم. زمان کودکی ما چون نگاه فانتزی و طنز کمتری نسبت به جامعه بود برای ما جذاب بود. با اینکه الان نشریات طنز وجود دارد، اما هنوز جای خالی گل‌آقا حس می‌شود.

 

 

نويسنده: shiva تاريخ: سه شنبه 6 ارديبهشت 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

همه چیز درباره «باباشاه» قهوه تلخ

 

«هادی کاظمی» بازیگر نقش «باباشاه» در قهوه تلخ کار هنری خود را از 16، 15 سالگی در «کانون حر» شروع کرد و از همان سال‌هال روی صحنه رفت.
بعدها وارد دانشگاه شد و در رشته بازیگری تحصیلاتش را ادامه داد، ‌دوره‌ای که خودش معتقد است که هیچ کمکی به او و پیشرفتش در بازیگری نکرده است.
او از سال 75 وارد تلویزیون شد اما با بازی در نقش «دوبرره» در سریال «پاورچین» ‌برای عامه مردم شناخته شد. او از همان کار به نوعی تبدیل به یکی از اعضای ثابت گروه مدیری شد و تقریبا در همه کارهای بعد از «پاورچین» مدیری حضور داشت.

در این مدت در تله فیلم‌ها و سریال‌های دیگری هم بازی کرده که از کارهای اخیرش می‌توان به سریال «در چشم باد» در نقش عباس رسپشن هتل اشاره کرد. او در «قهوه تلخ» در نقش باباشاه حسابی توی چشم آمده است.

آنچه می‌خوانید گزیده‌ای از مصاحبه‌ای‌ست که همشهری جوان در شماره 282 خود آن را منتشر کرده است.

باباشاه از ابتدا همین طور طراحی شده بود یا اینکه هنگام کار و سر صحنه شکل گرفت؟
من قبل از این در «باغ مظفر» تجربه بازی در نقش شخصیت پیرمرد را داشتم که پدر خان قلی خان بود. زمانی که باباشاه را به من پیشنهاد دادند گفتند که این شخصیت قرار است بابای جهانگیرشاه باشد که خودش هم پیر است؛ یعنی اینجا هم باید نقش پیرمرد دیگری را بازی می‌کردم بنابراین مهران مدیری گفت سعی کن همان شخصیتی که در باغ مظفر بودی را بازی کنی چون واقعا در آنجا دیده نشد.

قرار بود از ابتدا نقاش باشد یا این موقع کار اضافه شد؟
نه این از اول نوشته شده بود که باباشاه نقاش و ملقب به جمال الملک است و کهنسال اما بقیه چیزها در کار پیش آمد.
ما خودمان خیلی از پیشنهادها را به آقای مدیری می‌دادیم و بعضی‌ها قبول می‌شد و در نهایت اینکه همه چیز در جای خودش قرار می‌گرفت و آقای مدیری در این قضیه خیلی کمک کرد. کمک‌های آقای مدیری خیلی جالب است اینکه عصاره‌ای از یک چیزی را می‌دهد و می‌گوید همین را بگیر و برو و این تویی که باید آن را پرورش بد‌هی.

یکی از ویِژگی‌های باباشاه نحوه صحبت کردن اوست، این لحن پیشنهاد خودتان بود؟
نحوه صحبت کردن باباشاه هم کار خودم بود.

گریم باباشاه خیلی سنگین است و چهره‌تان اصلا مشخص نیست، از این نمی‌ترسیدید که شناخته نشوید؟
خودم معتقدم که هنوز نباید قیافه‌ام را خرج کنم و فکر نمی‌کنم تا حالا خیلی از مردم چهره واقعی مرا به جزء در دو سه کار دیده باشند، ضمن اینکه من مدت‌هاست که دیگر بحث شهرت و اینها را گذاشتم کنار و علاقه‌ای به این مسئله ندارم.
من در سال 75 شهرت را تجربه کردم و دیدم که چیزی خوبی نیست بنابراین در اینجا به این چیزها فکر نمی‌کردم که دیده بشوم یا نه به همین خاطر از همان ابتدا از این گریم استقبال کردم و خیلی هم آن را دوست دارم.

به این نکته اشاره داشتی که با مهران مدیری درباره درآوردن نقش تعامل داری، واقعا مدیری که پشت صحنه اینقدر جدی و اخمو است به کسی اجازه نفس کشیدن می‌دهد چه برسد به حرف زدن و تعامل کردن؟
به نظر من هر شخصیتی هم باید جاذبه داشته باشد و هم دافعه و مجموع این دو تا باعث می‌شود رفتار یک انسان کامل باشد.

ما خیلی‌وقت‌ها شوخی هم داریم اما به این معنی نیست که دائم داریم می‌خندیم و تو سر و کله هم می‌زنیم چون خیلی‌ها فکر می‌کنند پشت صحنه کارهای کمدی فقط شوخی و خنده است اما برعکس خیلی جدی‌تر از کارهای دیگر است چون وقتی جدیت نباشد شیرینی کار درنمی‌آید ما اصلا لودگی نداریم.

خود مهران مدیری از چه قسمتی وارد کار می‌شود؟
از قسمت بیستم.

شنیدیم همراه با مهران مدیری شخصیت جدید دیگری هم وارد داستان می‌شود که نقش آن را هم شما بازی می‌کنید؟
بله و از قسمت 30 وارد داستان می‌شود. آقای مدیری یک روز به من زنگ زد و گفت بیا لوکیشن و صحبت شد که یک نقش دیگر را بازی کنیم.
این برای من خیلی سخت بود و بنابراین سعی کردم آن را منتفی کنم چون می‌ترسیدم نکند به شخصیت باباشاه لطمه بزند چون او یک آدم دیگر است که از روسیه می‌آید و اتفاقات خودش را دارد و بیشتر کارکرد داستانی دارد اما آقای مدیری اصرار کرد و گفت می‌توانی.

نويسنده: shiva تاريخ: سه شنبه 6 ارديبهشت 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

نیکی کریمی: این بار آمده​ام حقم را بگیرم!!

 

نیکی کریمی زمانی که پشت دوربین ایستاد سال‌ها بود ستاره سینمای ایران نامیده می‌شد و همچنان در اوج قرار داشت، اما ترجیح داد برای بیان آنچه در نظر دارد فیلم بسازد.
به شهرت رسیدن کریمی همزمان با مقطعی بود که سینمای ایران سال‌ها از ستاره‌سازی خودداری کرده بود، اما بازی او در «عروس» نقطه عطف سینمای ایران در این زمینه محسوب شد؛ کریمی آمد و در فیلم‌های کارگردانان سرشناسی نقش‌هایی به یادماندی بازی کرد،‌ اما همه تنوع موجود در حوزه بازیگری و کار با کارگردانان شناخته شده، برای او کافی نبود و این بازیگر سراغ تجربیات جدید رفت، از ترجمه تا دکلمه شعر... و در نهایت کارگردانی.
ورود نیکی کریمی به دنیای کارگردانی با فیلم «یک شب» شاید در گام اول با انتقادهایی روبرو شد و به نظر رسید این تجربه‌ای باشد و ادامه نیابد، اما کریمی قصد ورود به دنیایی کرده بود که در آن حرف‌های خود را بزند، حرفی از دنیای زنان مدرن امروزی با دغدغه‌ها و مشکلاتی و حساسیت‌هایی از نگاه و جنس ذهنیت آنان؛ دیدگاهی که کمتر در سینمای ایران دیده شده است.
«چند روز بعد» دومین فیلم کریمی ثابت کرد، ستاره سینمای ایران سر شوخی با کارگردانی ندارد و به این مسئله جدی نگاه می‌کند، او دغدغه‌مند‌تر از فیلم قبلی در این اثر زندگی زن شهری ایرانی را که سرشار از تکرار و مشکلات ریز است به تصویر کشید و بعد به «سوت پایان» رسید.
سومین فیلم کریمی که به گفته این کارگردان شخصیت زن حاضر در فیلم دیدگاهی نزدیک به نگاه او نسبت به مسائل دارد، در بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر در بخش نوعی نگاه به نمایش درمی‌آید.

فاصله‌هایی که بین فیلمسازی‌تان به وجود می‌آید به چه دلیل است؟
الان هم خیلی‌ها به من می‌گویند، سریع فیلم بعدی‌ات را بساز. این را نمی‌فهمم؛ زیرا نوع کارم طوری نیست که فیلمنامه‌ای بهم بدهند و کار کنم. چیزی باید برایم مهم شود؛ آن می‌تواند اتفاقی در جامعه باشد یا چیزی که می‌بینم و یا می‌خوانم. باید چیزی و موضوعی ذهنم را درگیر کند تا بعد براساس آن فیلمنامه را بنویسم. زمان نوشتن فیلمنامه در مورد کارهای من طول می‌کشد. به این سادگی نیست که بنویسم و سریع بخواهم آن را بسازم. به هر حال بعد از فیلم قبلی بلافاصله نوشتن فیلمنامه را شروع کردم، حدود سه سال روی فیلمنامه «سوت پایان» کار کردم تا به مرحله ساخت رسید.

پس احتمالاً ایده این فیلم برگرفته از اتفاقاتی بوده که با آن مواجه شدید؟
مستند خانم شیخ‌الاسلامی را دیدم. مستند «ماده 61» من را به فکر فرو برد. در کنار آن ماجرای دیگری وجود داشت که مدتی بود در مورد آن می‌نوشتم. این دو در کنار هم پایه‌های اصلی فیلمنامه «سوت پایان» را به وجود آوردند.

ترکیب سینما در سینما، همانطور که در فیلم شما هم نوعی آن دیده می‌شود، در سینمای ایران گاه موفق بوده و گاه کاملاً شکست خورده. این مسئله برای شما نگران کننده نبود؟
البته این نگرانی برایم وجود داشت و ذهنم را به خود مشغول می‌کرد، اما خوشبختانه چنین نیست که دائم در قضایای فیلمسازی شخصیت‌ها باشیم، فقط شغل آنها مستندسازی است. در حقیقت ماجرای پشت صحنه فیلم‌ها در «سوت پایان» مطرح نمی‌شود. خود این آدم [شخصیت زن فیلم] فیلمساز است و مسایل جامعه برایش مهم است.

او چطور شخصیتی است؟
او مستندساز است و کسی که اتفاقات رخ داده در جامعه برایش مهم است. اخبار می‌بیند، می‌خواند و نسبت به جامعه بی‌تفاوت نیست. بعضی از آدم‌ها فلش‌هایشان به طرف خودشان است و فقط خودشان و زندگی‌شان را می‌بینند؛ در مقابل افرادی هستند که اتفاقات جامعه برایشان مهم است و همراه با آنها رنج می‌کشند. شخصیت زن فیلم «سوت پایان» چنین آدمی است.

دوران نوشتن فیلمنامه «سوت پایان» چطور گذشت؟
بارها متن نوشته شد و بارها تغییر کرد تا اینکه شکل الان خودش را به دست آورد.

نگاه زنانه موجود در فیلم‌های شما متفاوت از دیدگاه اغلب فیلمسازان زن سینمای ایران است؛ نگاهی نزدیکتر به نسل جدید و زندگی مدرن امروزی. اینها برگرفته از چیست؟
معلوم است که نگاه من با نسل قبلی‌ام فرق دارد. نسل ما نسلی است که ماجراهای بسیار زیادی را پشت سرگذاشته. نسلی که زندگی کرده؛ تجربه کرده و با گذر از مشکلات فراوان به اینجا رسیده. ما با سنت و مدرنیته سر و کار داشتیم و خود من علاقه زیادی به ادبیات مدرن و دیدگاه‌های مدرن دارم.

جای خالی چنین دیدگاهی را در سینمای ایران حس کرده بودید؟
هیچ‌گاه به این صورت به این مسئله فکر نکردم.

یعنی پیشنهاد برای بازی در فیلمی از جنس کارهایی که خودتان انجام می‌دهید داشتید؟
نمی‌دانم... من فقط به کار خودم فکر می‌کنم و جنسی از سینما که به آن علاقه دارم.

در فیلم اول‌تان با وجود آنکه حضور شما مقابل دوربین می‌توانست امتیازی برای کار باشد، چنین نکردید و نقش اول را به بازیگر دیگری واگذار کردید. چرا در مورد «یک شب» چنین تصمیمی گرفتید؟
سن آن نقش اصلاً به من نمی‌خورد. من دختری 20 یا 21 ساله برای آن نقش نیاز داشتم که کار می‌کند و درس می‌خواند و مشکلاتی با مادرش دارد؛ کلیت نقش با من هماهنگ نبود. در «چند روز بعد» دنبال بازیگر دیگری گشتیم، کسی را پیدا نکردم و تهیه‌کننده گفت بهتر است خودم بازی کنم. این دفعه آنقدر خودم درگیر فیلمنامه بودم و چیزهای مشترک وجود داشت که گفتم بهتر است خودم کار کنم.

می‌توانیم چنین بگوییم که نزدیک بودن شما به شخصیت مستندساز «سوت پایان» به طور کلی این کار را به شما نزدیکتر می‌کند؟
دقیقاً همین است.

چقدر؟
تا جایی که احساس می‌کنم نگاه آن زن، دیدگاه من است به همه اتفاقاتی که برای او رخ می‌دهد.

فضای غالب سینمای ایران را می‌شناسیم، در این فضا فیلمی برگرفته از نگاه انسانی زنانه تا چه حد می‌تواند فضا برای ابراز پیدا کند؟
به چه صورت؟ منظورتان اکران است؟

از تولید تا اکران؟
تا حالا تجربه اکران فیلم نداشتم، و این بار می‌خواهم چنین اتفاقی بیافتد. اصلاً این بار آمده‌ام حق خودم را بگیرم. می‌خواهم شرایط خوب اکران را برای فیلم مهیا کنم.

در ابتدای ورود به سینما دافعه‌ای برای ورود شما به حوزه کارگردانی ایجاد نشد یا اتفاقاً همین انگیزه‌ای بود برای کار؟
هیچ‌وقت در کار به جنسیتم فکر نکردم، اما زمانی که وارد فضای حرفه‌ای کارگردانی شدم، دریافتم چقدر دیدگاه غالب مردانه وجود دارد. عوامل تولید فیلم‌ها اغلب مردان هستند و تعداد زنان در سینما خیلی کم است. در این شرایط نه تنها آن حمایت مورد نظر از فیلمسازان زن نمی‌شود بلکه می‌توان این طور هم شنید که «چه شده این شخص می‌خواهد فیلم بسازد؟» من همه اینها را کنار زدم. گفتند از فیلم اولم باید 15 دقیقه دربیاید و ماجراهای زیادی داشت، فیلم دوم توسط تهیه‌کننده به رسانه‌های تصویری فروخته شده و آن طور مهجور شد. اما این دفعه نمی‌خواهم این اتفاق بیافتد، می‌خواهم بگویم باید بپذیرید، زنی هست که می‌خواهد فیلم بسازد و باید فیلمش را اکران کنید.

خانم کریمی! با واکنش‌های اولیه زمانی که «یک شب» را ساختید، چطور برخورد کردید؛ دیدگاهی که شاید انتظار نداشت شما وارد حوزه کارگردانی شوید و اتفاقاً از همین فضای مردان برمی‌آمد. آن برخوردها چه بود و شما چه واکنشی داشتید؟
من همه این نگاه‌ها را ندیده گرفتم و فکر کردم با تداوم و اثبات کارم می‌توانم به همه نشان دهم که مشکل خودشان است اگر نمی‌توانند این حضور را بپذیرند.

یک سیر تکاملی در حوزه کارگردانی برای خودتان قائل هستید؟
33 سالم بود زمانی که اولین فیلمم را ساختم و الان 38 سال دارم و قطعاً دیدگاهم تغییر کرده است؛ پس من هم با روز جلو می‌روم و براساس مطالعاتم اطلاعاتم بیشتر می‌شود و اتفافات را دنبال می‌کنم و خودم هم پخته‌تر می شوم و قطعاً این‌ها در کارم دیده می‌شود.

چه جنس آدم‌هایی را برای همکاری در ساخت فیلم‌هایتان انتخاب می‌کنید؟ اصلا چقدر اختیار انتخاب آنان با شماست و چقدر با تهیه‌کننده؟
همواره کسانی را انتخاب می‌کنم که براساس اصطلاح مورد نظر خودم «از جنس سینما» نباشند، یعنی آدم‌هایی باشند که زیادی حرفه‌ای نشده باشند. گاه زیادی جدی گرفتن برخی مسائل و حرفه‌ای تلقی کردن خود سبب می‌شود، دیگر انگیزه‌ای برای بهتر کار کردن نداشته باشند. من گروهی را انتخاب می‌کنم که کماکان انگیزه و انرژی داشته باشند و کارمندی سر کار نیایند و کار برایشان مهم باشد و خوشبختانه در فیلم آخرم همگی چنین بودند. صمیمی و با انگیزه و بیش از خود من نسبت به کار حساسیت داشتند.

رنگ فیلم‌های شما و گرایش آن به تیرگی و استفاده نکردن از نور اضافه مسئله‌ای است که در کارهای‌تان دیده می‌شود. احتمالاً خودداری از ایجاد نور اضافه به دلیل نزدیکی زیادی فضای کارتان به زندگی واقعی است.
نوع سینمایی که کار می‌کنم، نیازمند نور طبیعی است و باید به زندگی نزدیک باشد.

گویا تاکیدی روی نزدیک بودن فیلم به زندگی دارید؟
بله، این هدف من بوده...

علاوه بر «سوت پایان» که به واسطه آن در مقام کارگردان در جشنواره فیلم فجر حاضر هستید، امسال دو فیلم «جرم» و «خیابان‌های آرام» را در مقام بازیگر در جشنواره دارید. بازی شما در «خیایان‌های آرام» در شرایطی اتفاق افتاد که گروه دچار مشکل شده بودند، در جریان اتفاقاتی که افتاده بود قرار داشتید؟
فیلمبرداری «سوت پایان» تمام شده بود و مشغول مونتاژ بودیم. حبیب رضایی با من تماس گرفت و ماجراهایی را که رخ داده بود، تعریف کرد و گفت گروه به ارمنستان رفته‌اند و برای بازیگر در فرودگاه مسئله‌ای پیش آمده که نمی‌تواند به گروه بپیوندد. آنها همه کارهایشان را کرده بودند، لباس‌هایشان را دوخته بودند و تمرین‌ها را کرده بودند و من از این طرف سر مونتاژ بودم. این تصمیم‌گیری بسیار سختی بود، حتی زمانی که به آنجا رفتم مونتور فیلمم خانم مهاجر از ایران برایم دی وی دی‌ها را می‌فرستاد تا در جریان مونتاژ هم قرار بگیرم. در آن زمان خودم را به جای کارگردان گذاشتم و کار را پذیرفتم و رفتم.

گویا نقش حساسی هم در فیلم برعهده داشتید؟
بله نقش خبرنگاری را برعهده دارم.

همکاری با کمال تبریزی در مقام کارگردان چطور بود؟
خیلی راحت و خوب. او یکی از کارگردانانی است که زمان همکاری با او بسیار آرامش داشتم. این آرامش از خود او می‌آید، با این همه آرامش و تمرکز و تفکر مثبتی که دارد. او در جریان کار به هیچ چیز دیگری غیر از فیلم کار ندارد و این باعث بهبود کار می‌شود.

و کار کردن با کیمیایی چطور بود؟
چند باری با هم کار کردیم. احساس می‌کنم او متعلق به نسلی است که باید ارزش حضور او را بدانیم. برای من بسیار اهمیت دارد که او سالی یک فیلم می‌سازد و هنوز این انرژی و انگیزه را دارد که فیلمنامه بنویسد و فیلم بسازد.

دوبله شدن «جرم» شما را ناراحت نکرد؟
اصلاً آقای کیمیایی در مقام کارگردان می‌تواند تصمیم بگیرد که فیلمش دوبله شود.

نويسنده: shiva تاريخ: سه شنبه 6 ارديبهشت 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

حرف‌های شنیدنی بهرام رادان درباره مهناز افشار، هدیه تهرانی، مسعود کیمیایی و محسن چاوش

 

مجله زندگی ایده‌آل در شماره ویژه نوروز خود مصاحبه‌ای مفصل با بهرام رادان با موضوع 11 سال زندگی حرفه‌ای این بازیگر سینمای ایران انجام داده است. بخش‌هایی از این مصاحبه را در زیر می‌خوانید.

خیلی‌ها دوست دارند من و مهناز افشار دوباره همبازی شویم
حضور مهناز افشار خیلی به تبلیغات فیلم «شور عشق» برای بیشتر دیده و شناخته شدن کمک کرد. به هر حال پارامترها باید در کنار هم قرار بگیرند تا موفقیت کسب شود. اگر فیلم «شور عشق» یک تک هنرپیشه پسر یا دختر داشت، قطعاً اینقدر دیده نمی‌شد. از طرف دیگر اخبار حاشیه‌ای درباره هنرپیشه‌های فیلم هم وجود داشت که خیلی باعث تبلیغات مثبت برای فیلم بود. در این سال‌ها من و مهناز افشار خیلی پیشنهاد کار مشترک داشتیم. خودمان هم می‌دانیم که مخاطبان خیلی دوست دارند دوباره ما را رو به روی هم ببینند. اما دنبال قصه‌ای هستیم که ویژگی‌های خاص خودش را داشته باشد.

هدیه تهرانی از من حمایت نکرد
سر فیلم «آبی» خیلی اذیت شدم. به دلیل اینکه از طرف کل گروه مورد پذیرش نبودم. به خصوص نیمه اول کار. انگار قرار نبود کسی باور کند که فیلم، یک بازیگر پسر هم دارد. به خصوص که قرار بود نقش ارسطو را امین حیایی بازی کند. ولی امین موهایش را به خاطر «تکیه بر باد» کوتاه کرده بود و تهیه‌کننده «آبی» هم قبول نکرده بود که او بازی کند. من موهایم آن موقع بلند بود. به هر حال اول ورودم بود و گاردهایی علیه‌ام وجود داشت. «آبی» فیلم خوبی نبود اما تجربه خوبی بود. تجربه ورود غریبانه. برای همین حالا وقتی آدم تازه واردی به فیلم ما می‌آید، به دلیل نوستالژی روزهای سخت خودم، سعی می‌کنم کمک و حمایتش کنم. هدیه تهرانی سر «آبی» چنین حمایتی را از من انجام نداد اما مثل خیلی‌های دیگر سعی در تکذیب حضور من نداشت. یک روند کاملا معمولی بود. آن موقع مجله فیلم نوشت هدیه تهرانی مخالف من بوده ولی من چنین چیزی را بعید می‌دانم. من هیچ وقت هیچ انرژی منفی از او نگرفتم. همان طور که انرژی مثبتی هم از او نگرفتم. یک ارتباط کاملا خنثی.

«آواز قو» را دوست نداشتم
من «آواز قو» را دوست نداشتم. وقتی قرار شد برای نخستین بار فیلم در خانه سینما اکران شود، من حتی نرفتم فیلم را ببینم. فکر می‌کردم یک فیلم پسر - دختری است که خوب هم نشده است. ادامه همان مسیری که خیلی‌ها در نقدهایشان راجع به فضای فیلم‌های من نوشته بودند. تا اینکه یک بار تلفنم زنگ خورد. علی مصفا و لیلا حاتمی بودند. برای من صحبت کردن پای تلفن برای نخستین بار با این دو نفر خیلی مهم بود. آنها زنگ زدند که به من تبریک بگویند. آن هم وقتی خودم هنوز فیلم را ندیده بودم. بعد فکر کردم نکند فیلم خوبی شده باشد!

در فیلم‌های کیمیایی وصله ناجورم
بعد از «گیلانه» تا شهریور کار نکردم تا اینکه رسیدم به «سربازهای جمعه». فیلم دهم من بود. آقای کیمیایی بعد از چند سال به ایران برگشته بود. این فیلم برایم مهم بود. برای نخستین بار قرار بود جلوی محمد رضا فروتن بازی کنم... من خودم را در فیلم‌های کیمیایی دوست ندارم. انگار یک وصله ناجورم. نه اینکه فیلم بد باشد. من خوب نیستم. مثلاً من را از «حکم» حذف کنند، چه اتفاقی می‌افتد؟ هیچی؛ بعضی‌ها فکر می‌کنند که من جسارتی به آقای کیمیایی می‌کنم. در صورتی که اینطور نیست. من از خودم در این فیلم‌ها خوشم نمی‌آید.

قسم می‌خوردند که رادان معتاد است
سر «سنتوری» شایع شده بود که خودم قبلا معتاد بوده‌ام. اصولا بحث ازدواج کردن و معتاد بودن و ... هرچند وقت یک بار در جمع عوام شکل می‌گیرد. به گوش خودمان هم می‌رسد ولی کاملا عادی است. یادم است محسن چاووشی یک بار بعد از سنتوری به من گفت با یکی از دوستانش که چند سال هروئینی بوده، حرف می‌زده و او گفته که رادان قطعا معتاد است. محسن گفته نه بابا، بهرام حتی سیگار هم نمی‌کشد. او هم دوباره گفته من به همه مقدسات قسم می‌خورم که رادان معتاد است.

نويسنده: shiva تاريخ: سه شنبه 6 ارديبهشت 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

سايت "هنرکده" با هدف اطلاع رساني و آموزش هنرهاي زيبا به افراد علاقه مند به فعاليتهاي هنري به خصوص بانوان ايراني راه اندازي شده و به مرور زمان ، مي‌تواند منبع كاملي براي دوستداران صنايع دستي جديد و روز دنيا باشد اين سايت توسط خانم شیوا حسینی راه اندازي و اداره مي گردد

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to honarkadeh.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com